سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

 درد - امام حسین(ع)

درد

یکشنبه 86 اسفند 5 ساعت 1:0 صبح

سلام خدا جون , سلام.

منم , همون بنده کوچیکت , همونی که خیلی دوست داره , همونی که الان خیلی دلش گرفته .

خدایا می خوام باهات درد و دل کنم.

آره خدا جون می خوام درد و دل کنم.

می خوام بلند درد و دل کنم.

چند روزیه که داری منو امتحان می کنی , داری بهم نشون می دی هیچم , باشه خدا جون من شکایتی ندارم , هر چی تو بگی .

من هیچم اما تو رو جون عزیزترین بندهات این یه دفعه من رو ببخش .

بگذار بیام خونتو ببینم , میدونم اگه دنیام نخواد من بیام اما تو بخوای میشه , پس تو رو به همه بندهای خوبت قسم میدم من رو لایق دیدن خونت قرار بده.

خدایا می دونی الان چی تو دلمه , می دونی چه قدر دارم غصه می خورم , به خاطر این دل پر درد هم که شده بذار بیام , بذار بیام. در خونت رو رو به هیچ بنده ای نمی بندی , می دونم , پس روی من هم نبند . بذار بیام , خدا جونم بذار بیام.

آخه دیدن خونت واسه من شده آرزو , چه قدر باید پشت در خونت وایسم تا بالاخره رام بدی تو , می دونم من بهترین بندت نیستم , اما . . . اما بدترین بندت هم نیستم خدا جون. . .  هستم؟

می گن دیدن خونه تو لیاقت می خواد , من بی لیاقت رو راه بده , خداجون . . . من رو راه بده. . .

توبه . . . توبه . . . توبه.


نوشته شده توسط : سالار شهید

نظرات ديگران [ نظر]