سالار شهید - امام حسین(ع)
: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: لوگوي دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها :
: جستجو در وبلاگ :
امروز صبح وقتی از خواب بر خاستی تو را تماشا کردم و امید داشتم که با من حرف خواهی زد فقط در چند کلمه و یا از من به خاطر چیزهای خوبی که دیروز در زندگی تو اتفاق افتاد تشکر خواهی کرد.اما تو سرگرم پوشیدن لباس بودی.
هنگامی که می خواستی از خانه بیرون بروی میدانستم که می توانی چند دقیقه ای توقف کرده و به من سلام کنی اما تو خیلی سرگرم بودی.
زمانی که پانزده دقیقه بیهوده بر روی صندلی نشسته بودی و پاهایت را تکان می دادی فکر می کردم که می خواهی با من سخن بگویی اما تو به سوی تلفن دویدی و با یکی از دوستانت تماس گرفتی تا از چیزهای بی اهمیت بگویی.من با صبر و شکیبایی در تمام مدت روز تو را نگاه می کردم و تو آنقدر مشغول بودی که هیچ چیز به من چیزی نگفتی.
موقع نهار خوردن متوجه شدی که چند نفر از دوستانت قبل از غذا کمی با من حرف می زنند اما تو چنین کاری نکردی.باز هم زمان باقی است و امیدوارم که تو سرانجام با من حرف بزنی.
به خانه رفتی و به نظر می رسید که کارهای زیادی برای انجام دادن داری و بعد از انجام چند کار تلویزیون را روشن کرده و وقت زیادی را در برابر آن سپری کردی.
من باز هم با شکیبایی منتظر ماندم که بعد از تماشای تلویزیون و خوردن غذا با من حرف بزنی. هنگام خوابیدن گمان کردم که خیلی خسته ای. بعد از گفتن شب به خیر به خانواده سریعا به سوی رختخواب رفتی و خوابیدی. مهم نیست شاید نمی دانستی که من همیشه آن جا با تو هستم.
من بیش از آن که تو بدانی صبر پیشه کردم. من حتی می خواستم به تو بیاموزم که چگونه با دیگران صبور و شکیبا باشی.
من به تو عشق می ورزم و هر روز منتظرم تا با من حرف بزنی.
چقدر مکالمه یک طرفه و یک جانبه سخت است!
بسیار خوب تو یک بار دیگر از خواب برخاستی و من نیز یک بار دیگر فقط برای عشق به تو منتظر خواهم ماند. به امید این که امروز مقداری از وقتت را به من اختصاص دهی روز خوبی داشته باشی.
نوشته شده توسط : سالار شهید
نوشته شده توسط : سالار شهید
نوشته شده توسط : سالار شهید
سلام خدا جون , سلام.
منم , همون بنده کوچیکت , همونی که خیلی دوست داره , همونی که الان خیلی دلش گرفته .
خدایا می خوام باهات درد و دل کنم.
آره خدا جون می خوام درد و دل کنم.
می خوام بلند درد و دل کنم.
چند روزیه که داری منو امتحان می کنی , داری بهم نشون می دی هیچم , باشه خدا جون من شکایتی ندارم , هر چی تو بگی .
من هیچم اما تو رو جون عزیزترین بندهات این یه دفعه من رو ببخش .
بگذار بیام خونتو ببینم , میدونم اگه دنیام نخواد من بیام اما تو بخوای میشه , پس تو رو به همه بندهای خوبت قسم میدم من رو لایق دیدن خونت قرار بده.
خدایا می دونی الان چی تو دلمه , می دونی چه قدر دارم غصه می خورم , به خاطر این دل پر درد هم که شده بذار بیام , بذار بیام. در خونت رو رو به هیچ بنده ای نمی بندی , می دونم , پس روی من هم نبند . بذار بیام , خدا جونم بذار بیام.
آخه دیدن خونت واسه من شده آرزو , چه قدر باید پشت در خونت وایسم تا بالاخره رام بدی تو , می دونم من بهترین بندت نیستم , اما . . . اما بدترین بندت هم نیستم خدا جون. . . هستم؟
می گن دیدن خونه تو لیاقت می خواد , من بی لیاقت رو راه بده , خداجون . . . من رو راه بده. . .
توبه . . . توبه . . . توبه.
نوشته شده توسط : سالار شهید
_گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم
_گفتی: فانی قریب( بقره/???)
# من که نزدیکم. #
_گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد بهت نزدیک شم
_گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال (اعراف/???)
# هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن #
_گفتم: این هم توفیق میخواهد!
_گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم ( نور/??)
# دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! #
_گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
_گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه ( هود/??)
# پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید #
_گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار میتونم بکنم؟
_گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده( توبه/???)
# مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! #
_گفتم: دیگه روی توبه ندارم
_گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب( غافر/?-?)
# ولی خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه #
_گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
_گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا (زمر/??)
# خدا همهی گناهها رو میبخشه #
_گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟
_گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله (آل عمران/???)
# به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ #
_گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میکنه؛ عاشق میشم! ... توبه میکنم .
_گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین(بقره/???)
# خدا هم توبهکنندهها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره #
ناخواسته
_ گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
_گفتی: الیس الله بکاف عبده (زمر/??)
# خدا برای بندهاش کافی نیست؟ #
_گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟
_گفتی:
یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما( احزاب/??-??)
# ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن . خدا نسبت به مؤمنین مهربونه #
نوشته شده توسط : سالار شهید